جدول جو
جدول جو

معنی دندان تیز - جستجوی لغت در جدول جو

دندان تیز
(دَ)
که دندانی تیز و برنده دارد، بی رحم وظالم و جفاکار و متعدی. (ناظم الاطباء) :
هرکه را نوبتی ز دندان تیز
در جراحت بماند پیکانش.
سعدی.
، بدخواه و حسود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دندان نیش
تصویر دندان نیش
چهار دندان نوک تیز که دو در بالا و دو در پایین در کنار دندان های پیش جا دارد، ناب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دندان تیز کردن
تصویر دندان تیز کردن
کنایه از طمع کردن، قصد ربودن چیزی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دندان فریز
تصویر دندان فریز
خلال، سیخ چوبی باریک که با آن لای دندان ها را پاک کنند، دندان افریز، دندان کاو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دندان گیر
تصویر دندان گیر
چیزی که در دسترس و درخور استفاده باشد، حیوانی که گاز بگیرد، آنچه دندان به آن گیر کند و قابل جویدن باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دندان ساز
تصویر دندان ساز
سازندۀ دندان، کسی که دندان عاریه یا مصنوعی برای مردم می سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دندان پیش
تصویر دندان پیش
در علم زیست شناسی دندان های تیز جلو دهان که دو در بالا و دو در پایین قرار دارند، ثنایا
فرهنگ فارسی عمید
نام هر یک از چهار دندان که دو بر بالا و دو به زیر است در پیش دهان و آنرا به تازی ثنیه و جمع آنرا ثنایا گویند
لغت نامه دهخدا
(دَ مَ)
شیرینی و میوه ای را گویند که بعد از طعام خورند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). دسر
لغت نامه دهخدا
(دَ)
اسنان السباع. گیاه دائمی شیره دار از تیره مرکبات با برگهای فراهم و گلهای زرد روشن بر روی ساقۀ بلند، برگهای نورستۀ آن خام و پخته خوراکی است. دانه هایش دارای رشته هایی است به شکل چتر که باد بآسانی آنها را می برد. قاصدک. (از دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(دَ فَ)
دندان آپریز. (آنندراج). خلال دندان. (شرفنامۀ منیری) (از فرهنگ جهانگیری) (از برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به دندان آپریز شود
لغت نامه دهخدا
(دَ پَ)
دندان آپریز. (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) (از برهان). رجوع به دندان آپریز شود
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ کَ دَ / دِ)
مسنن. که ساختن دندان پیشه دارد. که به ساختن دندان مصنوعی اشتغال دارد. (یادداشت مؤلف). آنکه دندان عاریه می سازد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ زَ)
بیماری باشد که از آن دندانها افتند، گویند آتشک است و آتشک فرنگی نیز گفته اند که بدترین اقسام آن است. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ زَ / زِ)
بقلهالمبارکه را دندان تیزه خوانند و تخم پرپهن و فرفین و به تازی معرب بکنند فرفخ خوانند و بقلهالحمقاء و رجله. (الابنیه عن حقایق الادویه). تخم خرفه. رجوع به بقلهالمبارکه و خرفه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دندان پریز
تصویر دندان پریز
چوبی یا استخوانی که بدان دندان را پاک کنند خلال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دندان فریز
تصویر دندان فریز
چوبی یا استخوانی که بدان دندان را پاک کنند خلال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دندان مز
تصویر دندان مز
میوه و شیرینی که پس از طعام خورند دسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دندان گیر
تصویر دندان گیر
آنکه دندان به آن گیر کند و قابل جویدن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دندان تیز کردن
تصویر دندان تیز کردن
طمع کردن و قصد ربودن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دندان تیز کردن
تصویر دندان تیز کردن
((دَ))
دندان تیز کردن کنایه از آماده یا خواستار به دست آوردن چیزی شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دندان نیش
تصویر دندان نیش
آزم
فرهنگ واژه فارسی سره